نگاه من هیچیو یادت نمیاره
دوسم داری اما غرورت نمیذاره
نمیدونی منم همون حسو دارم
بدم بشی محاله تنهات بذارم
تورو دوست دارم مثه گذشته ها
چقد عوض شدی یدفعه بی هوا
چقد عوض شدی غریبه ای باهام
همه رو خسته کرد صدای گریه هام
دنیا بدون عشق واسه دل عاشقم زندونه
حالمو اونی که تنها شده خیلی خوب میدونه
چشمات کجا زول زده که غم چشمامو نمیخونه
روزام داره میگذره فرصت عاشقی نمیمونه
نظرات شما عزیزان:
پنهام شده ام پشت لبخندی که یک دنیا ((درد)) دارد...
که دلت برای کسی آنقدر تنگ میشود که
میخواهی او را از
رویاهایت بیرون بکشی
و در دنیای واقعی
بغلش کنی....
گاهی صدای آرامی است
که در انتهای روز می گوید :
فردا دوباره تلاش خواهم کرد ...
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت باتویار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود…
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیرمی شود
ازهرچه زندگیست دلت سیرمی شود
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم کجایی چه می کنی
بی عشق سرمکن که دلت پیرمی شود
.gif)
.gif)
امایکروزمیرسد
یک ملافه سفید پایان میدهد به من
به شیطنت هایم
به بازیگوشی هایم
به خنده های بلندم
روزی که همه با دیدن عکسم بغض کنند وبگویند
دیوانه….
دلمان برایت تنگ شده
وتمام
من دیگرنیستم
ته فنجـــانهــ ـــا ...
دنبال کمی صداقت میگردم
کیکهای نیم خورده را زیرو رو میکنم
شاید کمی مهــ ـربانی درش مانده باشد!
این روزها
شمعها هم...
نـــ ـــــور ندارند!
و مــ ــــــن تنهــ ــا...
روی آخرین صندلیه کافه...
میان دود سیگارم غرق میشوم...
غرق آرامشـــ ـــــــی که نیــست!!

فقط نقطه ای از ان خودم
روی ان نقطه هم میخ میکوبم و
قاب عکس تو را می آویزم ..

بهتـــ میـگه :
میـدونی چقـدر کنارتـــ آروممـــ ...!!!